سران دولت پادشاهی سعودی در سالهای اخیر و حتی پیش از آن، اشتباههای بزرگی را مرتکب شدهاند که فهم چرایی آن برای بسیاری آسان نیست!
تجاوز گسترده به یمن با هزینههای صدها میلیارد دلاری که هیچ دستاوردی جز تلفات بالای انسانی، ناامنی شهرهای پادشاهی و شکستن هیمنه سعودی در جهان عرب در پی نداشت؛ همچنین محاصره قطر و شروط پرشمار آن که هیچ کدام محقق نشد و در نهایت بنسلمان مجبور به عقبنشینی از آن شد و نتیجهاش هم فاصله گرفتن بیشتر دوحه از سعودی و نزدیکی بیشتر به محور ایران و ترکیه بود.
ادعای کشاندن جنگ به داخل جمهوری اسلامی، بازداشت و شکنجه شاهزادگان رقیب و کشتن جمال خاشقچی نیز مشتی از خروارها و اندکی از اشتباههای مهلک حاکمان سعودی بوده که بحثهای مختلفی را در محافل سیاسی و رسانهای ایجاد کرده است.
بهتازگی نیز در واکنش به اظهارنظر یک وزیر مسیحی لبنانی در خصوص جنگ یمن، سفیر لبنان در ریاض را اخراج و سفیر خود را از بیروت فراخوانده و خواستار عذرخواهی لبنانیها شده است.
اقدام فوق در افکار عمومی لبنان بهشدت برای سعودی گران تمام شده و بیشک بر نفوذ معنوی آنان در عروس خاورمیانه اثر منفی خواهد گذاشت.
اما تعمق بر ریشه این اشتباهها، جدا از جوانی و خامی محمد بن سلمان به عنوان حاکم واقعی این پادشاهی امری ضروری به نظر میرسد. مشکل حاکمان سعودی، داشتن ذهنیتی مبتنی بر تئوریهای هابزی و نگاه مکانیکی به مقولات سیاسی است.
این مشکل شناختی در دوران جدید و قرن ۲۱ نمیتواند درک درستی از اوضاع به تصمیمسازان و تصمیمگیران ریاض بدهد و همین هم عاملی است که آنان نمیتوانند خود را با شرایط بینالمللی وفق دهند.
از منظر توماس هابز، حق هر دولتی به اندازه قدرت اوست و حاکمان سعودی نیز معتقدند چون ثروت و امکانات نظامی بسیار زیادی ذخیره کردهاند، پس حق دارند هرگونه بخواهند با محیط پیرامونی خود از جمله قطر، یمن و حتی لبنان برخورد نمایند.
اشکال سردمداران ریاض این است هنوز نتوانستهاند ذهنیت خود را با الزامات حکومتداری در قرن ۲۱ تطبیق دهند. در صورتی که برای درک بهتر روابط قدرت در دنیای امروز باید نظریه دانش - قدرت میشل فوکو را در دیرینهشناسی وی مورد مداقه قرار داد. فوکو معتقد است هر نظمی گفتمان خاص خود را دارد و بازیگر اگر بر اساس قواعد هر دیسیپلین رفتار نکند طرد خواهد شد.
در مبحث تبارشناسی، فوکو بر این نظر است روابط قدرت در دوران جدید از پایین به بالا ارزیابی میشود. قدرت در واقع یک راهبرد بوده و منبع آن دانش و هوش افراد است. مثال عینی آن هم این است که شبکه الجزیره قطر میتواند با هزینهای کم اما به وسیله داشتن دانش و اعمال یک راهبرد مناسب تبلیغاتی در جهان عرب برای خود قابلیت دگرگونی ایجاد کند؛ با آنکه منابع آن صرفاً ثروت و سلاح نیستند. در مجموع، به نظر میرسد تا زمانی که سعودیها درک خود را از قدرت در دنیای جدید اصلاح نکنند، نخواهند توانست مشکلات اساسی خود را در داخل و خارج حل کنند.
نظر شما